بسم الله بالاخره امتحانات نحس دانشگاه و حوزه تموم شد و امروز به وطن بازگشتم اما چه حوزه ای! چه کشکی چه دوغی!چه دانشگاهی..... دلم از همه جا پره بی ایمانی بیداد می کنه تو حوزه در بحثی که با یه جوجه طلبه ی ترم 3 ای داشتم به راحتی به اساتید برجسته و حقیقی عرفان توهین شد!!!! به استاد عرفان و طریق ما (حفظ الله) ، به مرجع تقلید و بزرگواری همچون آقای وحید خراسانی به علامه حسن زاده آملی و .... دلم خیلی شکست ! ،اونجا بود که مظلومیت امیر المومنین رو جانانه فهمیدم، اونجا فهمیدم که علی علیه السلام چرا سر در چاه می کردند !اونجا بود که فهمیدم امت جاهل یعنی چی؟ اونجا فهمیدم که چقدر دین تحریف شده! اونجا بود که یه آهی کشیدم از ته دلم که الهم عجل لویک الفرج. بیار مهدی موعود علیه السلام رو ، بیار آن کسی را که وعده کردی. یابن الحسن وقتی تو بیایی دنیا را گلستان می کنی و تجدید می کنی فرایضی را که تعطیل شده (و مجددا لما عطل من احکام کتابک!) فریضه هایی که جز اعمال ابتدایی اسلامه که یکی از آنها جداسازی محرم از نامحرمه! اصلا من یه سوال دارم؟؟؟ اگه یه خانوم (ولو تحصیل کرده اش) نخواد تو این جامعه ی گرگ فعالیت کنه و بخواد تو این دوره زمونه دو دستی ایمانش رو با چنگ و دندون حفظ کنه باید متهم به حجتی بودن بشه؟ وقتی استادمون رو و علمای دیگه رو که به خاطر سکوت مصلحتانه زیر سوال برد،فهمیدم که چقدر کودکانه و سطحی به مسایل نگاه می کنه! این همان عقیده ای است که به خاطر آن 25 سال امیر المومنین سکوت مصلحتانه کرد عقیده ای که به خاطر آن امام حسن مجتبی صلح را پذیرفت و سالهای سال ائمه اطهار بعد از امام حسین به مصلحت تقیه کردند! و حتی من حاضر بودم براش بیش از 100 تا روایت از ائمه اطهار بیارم که انزوا و دوری از مردم و عزلت نشینی چقدر پیش برنده است و از قاطی شدن با مردم باید پرهیز کرد ولی این زحمت رو به خودم ندادم ، چون که احساس کردم حتی اگه حضرت امیر صلوات الله علیه هم بیان و از زبون خودشون بهش بگن نمی پذیره!! سلم داشتن در برابر حقایق رو هر کسی نداره! خیلی به راحتی عرفان رو در مقایسه با فلفسه زیر سوال برد و گفت که فلسفه علمی عقلیه و عرفان با دل پیش میره !درصد خطای دل بالاتر از عقله ! ولی نمی دونست که جهش دل خیلی بیشتره و یحتمل این شعر مولوی رو نشنیده که ((عقل را قربان بکن در پیش پای مصطفی! ))معنی شعرم که همه بلدن یعنی عقل به جایی می رسه که دیگه بالا نمی ره و به اصطلاح به بن بست می رسه مثلا عقل نمی پذیره که کسی فرزند خودش را ذبح کند!! ولی در جایی می بینیم که حضرت ابراهیم علی نبینا و آله علیه السلام این فعل رو انجام می دهد عقل نمی پذیرد اما دل می پذیرد! اونجاست که باید عقل را در پیش پای حضرت رسول(یعنی تبعیت از وحی) آن را قربانی کرد! یه آن دلم بهش سوخت!تو دلم گفتم کسی که از همین ابتدای راه مشی فکرش زیر سوال بردن علماست معلوم نیست که آخر عاقبتش چی میشه! یادمون نره که منتقدین مراجع و علما حداقل باید اندازه ایشان درس خوانده باشند امثال ما که علم به مقامات علمی و عبودی بزرگان نداریم لا اقل به خودمون اجازه ندیم که آن حضرات رو زیر سوال ببریم و اون ها رو نقد کنیم همیشه این جمله یادمون باشه که برحذر باش که سر می شکند دیوارش!!! اون موقعی که پدرهای ما(نه خود ما) مشغول توپ بازی کردن در کوچه بودند این بزرگواران دود چراغ خوردند گریه ها کردند عبادت ها کردند تضرع ها کردند علم کسب کردند عمل کردند ،تهذیب نفس کردند و عارف شدند...... خدایا دلم گرفته والسلام
نوشته شده توسط کل من علیها فان در شنبه 90/5/8 و ساعت 12:0 صبح | نظرات دیگران()